کوچکترین اما پرمهر ترین مکان دنیا
هر زمان که مشغول کاری هستیم و خسته میشویم، اولین و سادهترین عکسالعمل جابهجا شدن برای رفع خستگی است.
اینکار به حدی برایمان ساده و پیش پا افتاده است که به عنوان نعمت به آن نگاه نمیکنیم.
آیا واقعا بلند شدن و روی پا ایستادن برای رفع خستگی نعمت است؟
جواب این سوال را کسی میتواند خوب بدهد که وسعت اتاقش محدود شده به یک تشک یک در دو.
تشکی که ماههاست تمام ساعات زندگیش را بر روی آن میگذراند. تشکی با ملحفهای زمینه سفید و گلهای ریز سرخ. گاهی روی تشک مینشیند و دنیای اطرافش را سیر میکند. دنیایی به بزرگی یک اتاق سه در چهار. اتاقی با سه پنجره رو به حیاط. پنجره هایی که با طلوع آفتاب روشنایی را به داخل اتاق هدیه میدهند.
هر وقت دل مادر هوایِ، هوای تازه را دارد با باز کردنش، نسیم پاییزی را مهمان خانهمان میکنم.
پنجرهای با ارتفاع یک متر از کف اتاق، ارتفاعی که آرزوی مادری شده تا خود را پایش برساند و بتواند کنارش استوار بایستد.
نگاهم را میچرخانم، رو به روی پنجره، طرف دیگر اتاق، گلدانهایی میبینم که سبزی و طراوت و شادابی را به اتاق هدیه دادهاند. گلدانهایی که شاید برای مادرم یادآور خیلی چیزها باشد: سرسبزی دشت، سبزیهای باغچه کوچک خانهپدریام در روستا، که الان از کل روستا فقط تل خاکی بیشتر باقی نمانده است.
خودم را که جای مادرم فرض کردم تا دنیای اطرافش را توصیف کنم، شکر نعمت ایستادن و رفع خستگی را خوب حس میکنم.
پ. ن:
خدایا شکرت که نعمتی به نام سلامتی را به ما هدیه دادی و گوهری به نام مادر را که تمام دنیایش را وقف من کرد. توانی ببخش که تمام دنیایم را وقفش کنم
#توصیف_اتاق
#مادر
#نعمت